مسافرت...
عزیزم منو ببخش دیر به دیر میام برات بنویسم.آخه آقاجون خیلی مریضهنمیتونیم تنهاش بذاریم!همش خونه ی آقا جونیم.وقت نمیکنم زیادبیام برات بنویسم گلم.حالا خودت بزرگ شدی درکم میکنی عزیزمعکس جدید وقت نکردم ازت بگیرم اما عکسایی ازت دارم که تو مسافرت به مشهد که تو اردیبهشت ماه رفتیم برات میذارم عزیز دلم...امسال خیلی بهمون خوش گذشت.بایکی از دوستای بابایی آقا هادی و فاطمه جون وبچه هاشون علی و المیرا...سال پیش که رفتیم تو هنوز خیلی کوچیک بودی برای همین واسه من خیلی سخت بود بخوام برم حرم زیارت و...ولی امسال دیگه بزرگ شدی واسه خودت مردی شدی اصلا اذیت نکردی گل مامان.بیشتر اوقاتم پیش بابایی بودی.خلاصه خیلی بهمون خوش گذشت...
رهام و بابایی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی